[•1•]?!who are you
دیانا:امروز روز تعطیلی بود ولی دلم میخواست برم سالونم و اونجا شروع به تمرین کنم سوشرت سیاه وتاب سیاه با شلوار گشاد سیاه پوشیدم کلاه سیاه و با ماسک سیاه گذاشتم وسایل های لازمم رو داخل کیفم گذاشتم و بعد از برداشتن گوشی و سویچ ماشینش از خونه بیرون زدم تقریبا ۴ ماهی هس دیبو کردم کلی فن جمع کردم اسم فنام moon هس به منم لقب darckیعنی تاریکی دادن کنار هم میشیم
(Darck moon)
کنار اینا کلی هیتر هم اضافه شده ولی عملا اهمیت نمیدم کل مردم میگن که با تقلب قبول شدم چون پولدارم ولی کسی از پشت پرده من خبر نداره که چیا کشیدم تا به آرزوم و هدفم یا اینجا برسم ولی بازم میگم عملا اهمیت نمیدم چون حرف های مردم مثل شماردن ستاره ها هستن وقت تلف کردن جلوی کمپانی نگاه داشتم و از ماشینم فراری سیاه بود پیاده شدم بادیگارد اومد طرفم و سویچ رو دادم بهش آرمی و فنای دیگه آیدل های هایب وقتی منو دیدن سوکوت کردن با نفرت بهم نگاه میکردن ولی اهمیت ندادم ولی با داد زدن اسمم توسط یک moonبه طرفش برگشتم با دیدن دسته ای از Moon ها تعجب کردم براش دست تکون دادم و وارد کمپانی شدم به سمت آسانسور رفتم و دکمه طبقه ۳۵ رو زدم در های آسانسور داشت بسته میشد گوشیمو در آوردم تا به کلارا زنگ بزنم اما دستی مانع بسته شدنش در ها شد سرمو بالا آوردم و با پارک جیمین از بی تی اس روبهرو شدم داخل کابین شد و دکمه طبقه ۳۶ رو زد در ها بسته شد و آسانسور حرکت کرد سوکت کاملی توی آسانسور برقرار بود که
جیمین:همه چی خوب پیش میره؟
دیانا:عا..بدنیس!
جیمین:اول هر چیزی سخته آخرش بینظیر امید وارم موفق بشید
دیانا:ممنون ... روز بخیر!
۲۰ کامنت
(Darck moon)
کنار اینا کلی هیتر هم اضافه شده ولی عملا اهمیت نمیدم کل مردم میگن که با تقلب قبول شدم چون پولدارم ولی کسی از پشت پرده من خبر نداره که چیا کشیدم تا به آرزوم و هدفم یا اینجا برسم ولی بازم میگم عملا اهمیت نمیدم چون حرف های مردم مثل شماردن ستاره ها هستن وقت تلف کردن جلوی کمپانی نگاه داشتم و از ماشینم فراری سیاه بود پیاده شدم بادیگارد اومد طرفم و سویچ رو دادم بهش آرمی و فنای دیگه آیدل های هایب وقتی منو دیدن سوکوت کردن با نفرت بهم نگاه میکردن ولی اهمیت ندادم ولی با داد زدن اسمم توسط یک moonبه طرفش برگشتم با دیدن دسته ای از Moon ها تعجب کردم براش دست تکون دادم و وارد کمپانی شدم به سمت آسانسور رفتم و دکمه طبقه ۳۵ رو زدم در های آسانسور داشت بسته میشد گوشیمو در آوردم تا به کلارا زنگ بزنم اما دستی مانع بسته شدنش در ها شد سرمو بالا آوردم و با پارک جیمین از بی تی اس روبهرو شدم داخل کابین شد و دکمه طبقه ۳۶ رو زد در ها بسته شد و آسانسور حرکت کرد سوکت کاملی توی آسانسور برقرار بود که
جیمین:همه چی خوب پیش میره؟
دیانا:عا..بدنیس!
جیمین:اول هر چیزی سخته آخرش بینظیر امید وارم موفق بشید
دیانا:ممنون ... روز بخیر!
۲۰ کامنت
۱۶.۶k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.